سرویس ت مشرق- بزرگترین، پیچیدهترین کارزار عملیات روانی» و هجمه رسانهای» تاریخ که چند سالی است علیه ملت بزرگ ایران به راه افتاده است، از هیچ روزنهای برای تخریب امید و اعتماد مردم به یکدیگر و به حاکمیت، ویرانی خودباروی» و تزریق ویروس خودتحقیری» چشمپوشی نمیکند. در آخرین فاز از این عملیات روانی ناجوانمردانه، شیوع ویروس کرونا و ابتلاء بخشی از هموطنان ما به این ویروس، از همان ساعات نخست اعلام خبر اولین فوتیهای این بیماری در شهر قم، کلید خورد.
این بار اما هدف اصلی و بلندمدت این کمپین رسانهای، یعنی تسویه حساب با اعتقادات مذهبی، به طرزی عیان به اهداف پیشگفته اضافه شده و شروع شیوع بیماری کرونا در شهر قم، ظاهرا میدان فراختری در اختیار گردانندگان کارزار فراهم کرده است.
طبق معمول، این فاز جدید جنگ علیه روح جمعی ملت ایران نیز محصول اتحاد عوامل خارجی و عوامل داخلی است. یعنی اگر از یکسو، مقامات دولت جنایتکار آمریکا، مستقیما شمشیر را برای ایران (همان طور که برای رقیب قدرتمند آمریکا، جمهوری خلق چین) از رو بستهاند و مدعی پنهانکاری» نظام درباره کرونا میشود، از سوی دیگر، متحدان منطقهای امریکا هم از فرصت کرونا بهره بردند تا با اقداماتی چون بستن مرزهای زمینی و هوایی، کمپین دروغ و جعل با محتوای انتقال بیماری از مبداء ایران»، منزوی سازی» ایران را کلید بزنند.
از طرف دیگر، باز همان ویروس حاد خودتحقیری»، شهوت خبر منفی» و مسابقهی ساخت شایعه در داخل هم به کمک این کارزار آمدهاند. بخشی از سلبریتیهایی که ثابت کردهاند هیچ هنری جز پاشیدن نمک بر زخمهای ملت ایران، سر دادن نفیر بدبختی» و بیچارگی» و البته اتهامزنی» و فحش و ناسزا به زمین و زمان ندارند، طبق معمول وارد عمل میشوند و در این مسیر، از همراهی و همکاری برخی فعالان شبکههای اجتماعی و برخی اهالی رسانه و حتی برخی رسانههایی که متاسفانه با بودجه حکومتی ارتزاق میکنند، برخوردارند. شاید هیچگاه دشمنی نظام سلطه با ملت ایران این اندازه عیان نبوده است که شبکه اجتماعی اینستاگرام، صفحه کاربری یک بیمار مبتلا به کرونا که خبر بهبود خود را به اشتراک گذاشته بود و هیچ وجه محتوای ی هم نداشت، از دسترس خارج کرد، چرا که دشمنان ایران، قاتل امید» مردم بزرگ ایران هستند.
این در حالی است که صحنههایی زیبا و غرورآفرین از مجاهدت کادر پزشکی و ایثارگران عرصه درمان، اخبار بهبودی بیماران کرونا، اتحاد گروههای جهادی و تولیدگران داخلی برای افزایش تولید اقلام بهداشتی، نذر ماسک» رایگان توسط هموطنان و دهها مورد اینچنینی، هیچجایی در اخبار رسانههای آزاد» (در واقع آزاد از اخلاق و شرافت) ندارد.
البته سردمداران نظام سلطه هم بلافاصله با اظهاراتی صریح، مواضعی اتخاذ میکنند
علی ماجدی که از تیر ماه ۹۳ سفیر کشورمان در آلمان بود، آبان گذشته به خاطر قانون منع بهکارگیری بازنشستگان، بالاجبار بازنشسته شد، او همچنین سال ۹۲ برای مدتی، معاون بازرگانی و امور بینالملل وزارت نفت بود. مشاور میرحسین در زمان نخستوزیری (سال ۶۴)، کاردار ایران در امارات (۶۸ تا ۷۰)، سفیر ایران در برزیل و ژاپن، معاون اقتصادی وزارت خارجه (۸۳ تا ۸۴) از دیگر سوابق اوست.
اسدالله اسدی دبیر سوم کشورمان در اتریش، تیر ماه گذشته با اتهامات واهی در آلمان بازداشت شد و این درست زمانی بود که ماجدی، سفیر کشورمان در برلین بود. اکنون با توجه به اتهامپراکنی خائنانه ماجدی علیه آقای اسدی که ۶ ماه است در بازداشت به سر میبرد، این گمانهزنی که پروندهسازی برای این دیپلمات مظلوم توسط برخی عناصر نفوذی و آلوده انجام شده، قوت میگیرد.
روز چهارشنبه، خبرگزاری دولتی ایسنا که سابقه جوسازی و دروغپراکنی علیه زائران عراقی مشهدالرضا(ع) را نیز در سوابق خود دارد، از قول ماجدی اظهارات خلاف واقعی را منتشر کرد که بلافاصله مورد استقبال رسانههای عربی و VOA، BBC، رادیو فردا، دویچه وله و… قرار گرفت.
ماجدی در این مصاحبه به جای انتقاد از آمریکا و اروپا به خاطر بدعهدیشان مدعی شده بود: -در مقطعی که ترامپ بر روی کار آمد، خیلیها میگفتند که ایران نباید خود را برابر آمریکا قرار دهد، ولی کسانی که ایران را به این سمت بردند براساس یک تفکر اشتباه فکر میکردند که این به نفع کشور است.
- متأسفانه ما فقط یاد گرفتهایم دشمنی کنیم. باید بپذیریم که آمریکا هژمونی برتر دنیا است. ما باید نوع نگاهمان به دنیا را با توجه به وضعیت بینالمللی تغییر دهیم و تا زمانی که نوع نگاهمان تغییر نکند، این مشکلات همچنان وجود خواهد داشت.
- ما خیلی نتوانستیم طی این مدت اعتماد اروپاییها را جلب کنیم. اروپاییها با ما کار میکنند ولی به ما اعتمادی ندارند. میبینیم که طی این چند وقت چه مسائلی بین ایران و اتحادیه اروپا رخ داده است. من نمیخواهم مسائل را بازگو کنم ولی این اتفاقات باعث شده که اعتماد اروپاییها به ایران از بین برود.
با دو، سه عمل اشتباه، اعتمادی که در حال ایجاد شدن بود از بین رفت. باید به کسانی که معتقدند با انجام برخی از عملیاتها و یا خودسریها میتوان منافع ملی کشور را تأمین کرد، به صراحت گفت تصور آنها اشتباه است و اقدامات آنها نه در راستای افزایش قدرت ایران بلکه ضد قدرت است.
* در حال حاضر به غیر از برجام ما با چالشهای دیگری با اروپا مواجه هستیم، چنان که میبینیم دانمارک، هلند و آلبانی اقدام به اخراج دیپلماتهای ایران کردهاند به این بهانه که ایران میخواسته اقدامات تروریستی در این کشور انجام دهد. از طرف دیگر شاهد دستگیری دیپلمات ایرانی در آلمان هستیم.
جدا از اینکه ادعاهای مطرح شده از سوی اروپا در مورد ایران درست است یا نه. (خبرنگار: برخی در کشور میگویند که اروپاییها با ایجاد این چالشها و ادعاها میخواهند فرار به جلو داشته باشند به نحوی که ایران نتواند در مورد موضوع SPV از آنها مطالبه کند.)
- من اعتقادی به این تحلیلها ندارم. اروپاییها در مورد ادعاهایی که مطرح کردهاند اسنادی (!؟) آوردهاند که ما نمیتوانیم آن را به راحتی رد کنیم. گرچه آنها نیز نمیتوانند این اسناد را به راحتی اثبات کنند. ما میبینیم در هنگامی که آقای به اتریش سفر میکند مسائل آلمان رخ میدهد.
قبل از آن نیز مسائل دیگری وجود داشت. آنها با یک دوگانگی در ت ایران مواجه شدهاند. ما در داخل کشور با موضوعی همچون عملیات خودسرانه» مواجه هستیم، آیا میتوانیم منکر شویم که در خارج از کشور نیز نمونهای از این اتفاقات رخ نمیدهد؟ عملیاتهایی که اعتماد را دچار خدشه میکند».
این گزافهگوییهای بیسند و کاملاً مشکوک، در حالی است که اخیراً فاش شد دولت هلند برای دهها سال صمدی کلاهی (عامل جنایت تروریستی هفتم تیر) را با اسم مستعار پناهندگی داده و مراقب میکرد. همچنین نیسی سرکرده گروهک تروریستی الاحوازیه نیز پناه داده شده بود. به عبارت دیگر، ماجدی به جای اینکه به حضور گروهکهای مختلف تروریستی در اروپا اعتراض کند، سعی میکند برای اروپاییها بهانه فراهم، و عهدشکنی سابقهدار از آنها را توجیه نماید.
جالب اینکه با وجود ۶ ماه بازداشت غیرقانونی و همراه با اذیت و آزار دیپلمات کشورمان در آلمان و سپس انتقال به بلژیک، ماجدی میگوید نباید مسائل ت خارجی را حیثیتی کنیم!
آنچه به مسئله ابعاد امنیتی میدهد و ضرورت دارد وزارت اطلاعات و قوه قضائیه و سایر مراجع ذیربط به ماجرا ورود پیدا کنند، پناهندگی چند مهره نفوذی در سفارتخانههای کشورمان در اروپا همزمان با آشوب و فتنه سبز در ایران است.
سال ۸۸ و ۸۹ در اوج عملیات روانی دشمن برای القای بیثباتی، حرکتی به نام کمپین سفارت سبز راه افتاد و چند عضو سفارتخانههای کشورمان در اروپا، ضمن اعلام پناهندگی، اقدام به اتهامپراکنی علیه جمهوری اسلامی کردند؛ از جمله: محمدرضا حیدری دبیر دوم سفارت در نروژ، حسین علیزاده، دبیر دوم سفارت در فنلاند، فرزاد فرهنگیان رایزن دوم و وابسته مطبوعاتی در سفارت ایران در بلژیک، احمد ملکی از عوامل کنسولگری ایران در میلان ایتالیا و سپس درویش رنجبر و ابوالفضل اسلامی و علیاکبر امید مهر (از عناصر نفوذی در سفارتخانههای جمهوری اسلامی ایران در ژاپن و فرانسه و هند).
به نظر میرسد علی ماجدی سرنخ مهمی درباره شبکه نفوذی و وطنفروش (و دیپلماتفروش) در وزارت خارجه به دست داده که نباید به سادگی از آن گذشت. باید با تحقیقات جدی قضایی و امنیتی روشن شود او در زمینه وطنفروشی، چه زد و بندی با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه - به هنگام حضور در وزارت خارجه و نفت- داشته و از آن مهمتر، کدام شبکه، این قبیل عناصر آلوده را در وزارت خارجه راه میدهد و حمایت میکند؟!
مشاور رئیسجمهور برخلاف تبلیغات پرحجم دولتی، اذعان کرد این طور نیست که با پیوستن به FATF، مشکلات تحریمی و بانکی حل میشود.
اکبر ترکان در رومه آرمان نوشت: این طور نیست که وقتی به لوایح چهارگانه بپیوندیم، امکان شکستن تحریمها و امکان ارتباطات بانکی ما در دنیا فراهم و دیگر مشکل بانکیمان حل میشود. اگر کسی این طور فکر کند، فردا این اتفاق نمیافتد و از مردم شرمنده میشویم. بلکه معتقدم با تصویب این لوایح و پیوستن ما، دشمن برای اعمال فشار دچار محدودیت میشود ولی اگر نپیوندیم برای آمریکاییها شرایطی فراهم میشود که اعمال فشارشان را تشدید کنند. چون وقتی به این پیمانها نپیوندیم، اصلاً همکاری بانکیمان زیر سؤال میرود و با قواعد بانکی دنیا نمیتوانیم کار کنیم.
در نتیجه نپیوستن ما، کار آمریکاییها را در تشدید تحریمها تسهیل میکند. پیوستن ما هم تضمینی برای برقراری روابط بانکی با دنیا ندارد، چون امروز قواعد دنیا بر مبنای قلدرمآبی است. دونالد ترامپ آنچه را که در اندیشههای خیلی از تمداران آمریکایی میگذرد، با صراحت عنوان میکند. ترامپ اصلاً معتقد به قواعد بینالمللی نیست و چون زور دارد، خیال میکند که حق است و چون قدرت نظامی دارد هم به این خیال افتاده که حرفش درست است.
لذا اگرچه پیوستن ما به همکاریهای بینالمللی تضمینی برای حل مشکلات ما نیست، ولی نپیوستن ما موجب میشود که دست آمریکاییها باز باشد و بتوانند تهایشان را برای اعمال فشار بر ما افزایش دهند. از طرفی ما نباید حواسمان را از ترامپ به جاهای دیگر منحرف کنیم بلکه باید مراقب رفتارهای ترامپ و کسانی باشیم که با او همپیمان هستند؛ مثل عربستان و اسرائیل که کوشش میکنند به ما ضربه بزنند و اگر به FATF نپیوندیم، این ضربه را راحتتر میزنند. فراموش نکنیم که اروپا یک قدرت ی است که قادر نیست از این قدرت ی در عرصه بینالمللی استفاده کند.
اظهارات آقای ترکان البته چند سؤال را هم پیش میکشد: ۱- اگر اروپاییها اختیاری مقابل آمریکا ندارند، چرا تعهدات برجام را ادامه میدهیم اما از مزایای ادعایی برجام محروم شدهایم، به نحوی که حتی انگلیس (به تصریح سفیر کشورمان) برای یک بیمار صعبالعلاج، پس از ۴ ماه ویزا صادر نمیکند؟ ۲- وقتی برجام که ضمیمه سند شورای امنیت (قطعنامه ۲۲۳۱) است به سادگی آب خوردن، پایمال و لگدکوب شده، چه تضمینی برای توهمات و وعدههای بعدی درباره FATF وجود دارد؟ ۳- وقتی عربستان و اسرائیل میتوانند در FATF (ولو با همکاری کامل ایران) درباره ما تصمیمگیری و کارشکنی کنند و محدودیتها سرجای خود باقی بماند، چرا باید امتیازات امنیتی متعدد را در CFT و پالرمو و خود FATF واگذار کنیم؟
صورت مسئله روشن است. وقتی اروپا به تصریح آقای ترکان قادرنیست بر سر برجام، مقابل تحریمهای آمریکا بایستد، مسئله اصلاً بعد حقوقی ندارد بلکه کاملاً ی است و این موضع ی را نباید به موضوع حقوقی (الحاق بر FATF) تنازل داده. اگر میگویید بهانه را از دست دشمن بگیریم، باید پرسید مگر همین حرف را به هنگام قبول برجام نمیگفتید؟! چرا بهانه ازدست دشمن گرفته نشد و همه تحریمها- با چند تحریم جدیدتر- بازگشت؟!
این گزاره را پیش از این نیز نوشته بودم و از این نظر حرف تازه ای نیست. در نوبتهای قبل اما غرض از اشاره به این گزاره ابراز این شگفتی بود که پربینندهترین برنامههای این تلویزیون ایدیولوژیک اتفاقا برنامههایی هستند که ایدیولوژیک نیستند.
برنامه هایی چون خندوانه» و نود» و مسابقه برنده باش» محمدرضا گار و مانند اینها پربینندهاند.
در همین تلویزیون اما شبکه افق»، حال و هوای خاص خود را دارد و رنگ و بوی ایدیولوژی و ت و انقلابیگری و در اغلب مواقع با گرایشهای خاص پررنگتر است.
حالا در همین شبکه وقتی برنامه ای به یاد یک شهید مدافع حرم» ساخته و پخش می شود انتظار داری تنها درباره سوریه و داعش و حرم حضرت زینب گفته شود و در گفت و گو سراغ پدر و مادر و بستگان بروند تا خاطراتی تعریف کنند.
نیمۀ پنهان ماه» به تهیه کنندگی امیر بنان» و کارگردانی یاسر انتظامی» اما برنامۀ متفاوتی است.
تکرار یکی از قسمت های آن را که شامگاه چهارشنبه پخش شده بوده بود عصر روز پنج شنبه چهارم بهمن ساعت 15:30 دیدم. زینب ابوطالبی سراغ مریم امجدیان» رفته بود تا از همسرش (ابوذر امجدیان) بگوید. نمی دانم برنامه های قبلی هم این قالب را داشته اند یا نه اما بر اساس آنچه دیدم درباره همین قسمت خاص نکته ای را مطرح می کنم: گفت و گو با همسر جوان ابوذر امجدیان و با لحنی کاملا متفاوت.
ابوذر امجدیان، متولد روستای سهنله» در شهرستان سنقر از توابع کرمانشاه بود و اول آبان 1394 در حلب سوریه به شهادت رسید. درست در پنجمین سالروز ازدواج خود و در حالی که تنها سه هفته قبل (17 مهر 1394) اعزام شده بود.
نکته متفاوت مصاحبه زینب ابوطالبی با مریم امجدیان اما چه بود؟ این که سراسر حکایت عشق و دل دادگی بود و همسرش هر چه گفت دربارۀ عشق شان بود و احساس خود را بیان می کرد.
این که ابوذر او را بسیار دوست داشته و او نیز ابوذر را و خواستگاران دیگر را رد کرده چون او هم به ابوذر دل باخته بود.
مریم امجدیان حکایت این دل دادگی را چنان با شور و حرارت بازمی گفت که دل توی دل بیننده نبود که چگونه می خواهد روایت از دست دادن او را بازگوید.
دختر با احساس و شعف تمام روایت دل باختگی شان را گفت و این که تا ازدواج و بعد از آن ادامه داشته است و این که ابوذر گفته و نوشته بود: سه آرزو دارم: استخدام در سپاه، به دست آوردن مریم و شهادت.
او به تهران منتقل می شود و گویا در یگان ویژه فعالیت می کند. هر چند ما یگان ویژه را با نیروی انتظامی بیشتر می شناسیم و احتمالا در نیروی قدس بوده و بنا به ملاحظاتی چنین گفته است. برای اعزام به سوریه داوطلب می شود و سه هفته بعد در حالی که همسرش سالگرد ازدواج را در غیاب اوبرگزار کرده بود، اصابت یک موشک سبب می شود پهلوی او دریده شود و .
مهم ترین ویژگی این گفت و گو اما چنان که اشاره شد لحن عاشقانه و متفاوت مریم امجدیان» بود که نه از ت می گفت، نه از داعش وهر چه بود عشق بود و عشق. از سر به روی شانه های ابوذر گذاشتن ها می گفت و از این که وقتی می فهمند صاحب فرزند نمی شوند تصمیم می گیرند از بیرون بچه بیاورند و البته این مجال دست نداد و در حالی که تصور می شد می خواهد بگوید کاش مادر می شدم یا یادگاری از او می داشتم . ولی گفت چه خوب شد فرزندی نداریم چون دوست نداشتم یتیم بزرگ شود. همین قدر صریح و واقعی و غیر کلیشه ای.
هویت خود را هم چنان دوست می داشت که دو سه بار توضیح داد فامیل خود من هم امجدیان است و قبل از ازدواج نسبتی نداشتیم و این نام خانوادگی در روستای ما زیاد است تا تصور نکنیم به خاطر همسر به این نام خوانده می شود.
در کمتر برنامه ای و شاید هیچ برنامه ای اعم از مستند و غیر مستند و حتی فیلم وسریال، روایتی این گونه آن هم از زبان دختر نشنیده بودیم.
کاری به این ندارم که کارگردان قصد داشته مضمون آشنای عشق زمینی و عشق آسمانی را پیوند بزند یا نه اما این که مردم ببینند این بچه ها عاشق می شوند و زندگی را دوست دارند و با این وجود دل می کنند و به هر دلیل روانه سرزمینی دیگر می شوند.
لحن این دختر جوان را در هیچ برنامه دیگری تا این اندازه صریح و صمیمی ندیده و نشنیده بودم. برق نگاه و شادی اولیه و بغض و اشک های او در آخربرنامه به شدت تأثیگذار بود.
رسانۀ رسمی از کمبود روایت عشق رنج میبرد و دچار فقد و فقر عشق است. تا جایی که در فیلمهای سینمایی صحنه های قتل و جنایت را نشان می دهد ولی وای به حال صحنه ای که یکی به دیگری بگوید دوستت دارم!
حال آن که با شکوهتر از عشق و دلدادگی در جهان روایتی نیست. شاید منتقدان بگویند این برنامه هم اهداف دیگری داشته یا حکایت این عشق متفاوت است. نکته اما در همین است. آنچه مریم میگفت تنها عشق بود و اتفاقا کاری به جنبههای دیگر نداشت.
بیش از این نمیتوان نوشت. باید میدیدید که آن دختر روستایی با چه شوری سخن میگوید. از مهر پدر، از عشق ابوذر.
در میان چهرههای فعال در سینمای ایران پیش از انقلاب اسلامی، نامهای درخشانی وجود دارد. چه در عرصه بازیگری و چه در حوزه کارگردانی. مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، امیر نادری، علی حاتمی، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، علیرضا داوود نژاد و سیروس الوند چهره درخشانی بودند که فعالیت خود را در سالهای پیش از انقلاب اسلامی آغاز کردند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازهم به فعالیت خود ادامه دادند و بارها از جشنواره ملی فجر جایزه گرفتند. در حوزه بازیگری نیز تا حدود زیادی چنین شرایطی به وجود آمد.
عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، مهدی فخیم زاده، سعید راد، عنایت بخشی، بهزاد فراهانی، شهلا ریاحی، ملکه رنجبر، ژاله علو، محمد متوسلانی، بهمن زرین پور، آفرین عبیسی، فرامرز قریبیان، پروانه معصومی، حمیده خیرآبادی و ثریا قاسمی بخشی از بازیگرانی اند که فعالیت حرفهای آنها در سینما با انقلاب اسلامی دچار انقطاع نشده است.
اما در میان چهرههای مهم سینمای پیش از انقلاب، چند نفر را میتوان برشمرد که در فعالیت حرفهای آنها در سینمای ایران از 1357 به اینسو، بهشدت کمرنگ شده است. بهروز وثوقی، بهمن مفید، محمدعلی فردین، سوسن تسلیمی و ناصر ملکمطیعی مهمترین افراد این سیاهه هستند. برای پیگیری سرنوشت این چهرهها، بررسی موردی تجربه اکران فیلم برزخیها از اهمیت ویژهای برخوردار است.
برزخیها را ایرج قادری در سال 1358 شروع کرد و تا اواخر سال بعد کارهای فنی آن به طول کشید. این فیلم، روایت فرار گروهی از زندانیان در 22 بهمن 1357 و تلاش آنها برای خروج از مرزهای کشور است. تلاشی که البته پس از مواجهه این افراد با سید یعقوب و صحبتهای او در خصوص مواجهه با دشمن خارجی، به تلاش برای دفاع از میهن تغییر میکند. در این فیلم بخش قابلتوجهی از چهره سرشناس عرصه بازیگری سالهای پیش از انقلاب ایفای نقش کردند. محمدعلی فردین، سعید راد، ناصر ملکمطیعی، حسین شهاب و محمدعلی کشاورز ازجمله این چهرههای سرشناس هستند.
این فیلم پس از آماده شدن، بهعنوان نخستین فیلم توقیفی در دوران انقلاب اسلامی شناخته شد. مهدی کلهر که نخستین معاون سینمایی بود، این فیلم را توقیف کرد. کلهر سالها بعد در مصاحبه با مجله عصر اندیشه این تصمیم را ناشی از اصرارهای میرحسین نخستوزیر وقت عنوان کرده بود. کلهر، نقش محسن مخملباف در این تصمیم را برجسته میداند.
عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت نیز در گفتگویی که سال 92 با سایت خبری خبرآنلاین داشته است، روایت جالبی از این اتفاقات دارد: آن زمان یک دعوای مفصلی به وجود آمد که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و علیه من موضع میگرفتند تا آقای مسیح مهاجری. دعوا بر سر اکران فیلم برزخیها» بود.
این مساله خودش یک پرونده است که جنجال زیادی درست کرد به همهجا ازجمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی از آن در مطبوعات آن دوران هست. هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره میکردند، مثل کیهان به ما میتاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد وا اسلاما» سر میدادند. در آن هیاهو هیچکس نیامد ببیند که اصلاً داستان فیلم برزخیها» چیست.
معادیخواه در آن زمان به دو دلیل از اکران فیلم حمایت میکند. نخست به دلیل محتوای فیلم که اعلام همکاری بازیگران سرشناس سینمای پیش از انقلاب با مردم و انقلاب اسلامی بود، دلیل دوم هم حفظ حرمت امضای وزیری بود که به تهیهکننده مجوز ساخت این فیلم را داده بود و تهیهکننده به اعتبار این امضا ده میلیون تومان سرمایهگذاری کرده بود.
معادیخواه روایتی هم از جلسهای که با آقای ای داشته است ارائه میدهد. او میگوید که ایشان را در جریان مسئله قراردادم و فشارها را هم توضیح دادم. نظر ایشان ین بود که بهصرف حضور یک بازیگر در فیلم نباید جلوی اکران آن گرفته شود و اگر فیلم اشکالی ازنظر محتوایی ندارد میتواند اکران داشته باشد. مهدی کلهر در گفتوگویی با ماهنامه سینما رسانه گفت: روزی که ما جلوی فیلم برزخیها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت: آقای ای میگویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگر فیلم اشکالی دارد؛ اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان بدهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد!
به هر صورت برزخیها اکران شد، البته فقط در تهران. با شروع اکران فروش فیلم بسیار جلب توجه کرد. در همین زمان بود که نخستین نقد منتشره علیه برزخیها» را رومه کیهان در تاریخ 9 خرداد 1361 تحت عنوان دوزخ ابتذال در برزخیها» نوشت. دومین نقد معترضانه را رومه جمهوری اسلامی با تیتر برزخیها متن نامطلوب وقاحت» به چاپ رساند که نویسنده بینام در آن از ذکر مصیبت» نوشت و اینکه بیایید گریه کنیم در سوگ هنر اسلامی!». افزایش فشارها به وزارت ارشاد موجب کنارهگیری معادی خواه از این سمت شد و میرحسین شخصاً اداره وزارتخانه را به عهده گرفت. ازجمله نخستین تصمیمات نیز توقف اکران برزخیها بود. برزخیها طی یک ماهی که روی پرده بود، هشت میلیون تومان فروخت. با احتساب قیمت 5 تومانی بلیت در آن زمان میتوان دریافت که یکمیلیون ششصد هزار نفر در تهران این فیلم را در سینماها دیدند.
حضور ستاره های سینمای پیش از انقلاب که عمدتاً بانام فیلم فارسی از آنها یاد میشد، با این اکران پررونق بسیار موردتوجه قرار گرفت اما تهای سینمایی سالهای بعد موجب قطع ارتباط این افراد با سینمای ایران شد.
در دوران تصدی وزارت ارشاد توسط سید محمد خاتمی، سید فخرالدین انوار به معاونت سینمایی رفت و سید محمد بهشتی راهی بنیاد سینمایی فارابی شد. انوار و بهشتی در این دوره فضایی جدید در سینما ایجاد کردند و ریلگذاری متفاوتی از گذشتگان در پیش گرفتند. مسیر جدید بهصورت مشخص به سینمای هنری و معناگرا بها میداد و بدیهی بود که چهرههای پرمخاطبی همچون ملکمطیعی و فردین که برآمده از سینمای بدنه بودند امکان ادامه فعالیت در این فضا را پیدا نمیکردند. نتیجه این شد که فردین به کار فرشفروشی پرداخت و بهدوراز سینما فوت کرد. ملکمطیعی نیز گوشه انزوا کشیده شد.
محمد بهشتی در مصاحبهای که مجله پنجره داشته است چنین میگوید: این جماعت (بازیگران چهره سینمای پیش از انقلاب) توبه کردند و ما هم پذیرفتیم که در ایران بمانند و کار کنند؛ اما بعد دیدیم مگر میشود مخاطب سینما تکتک فیلمهای قبلی را از یاد ببرد؟ به همین خاطر مجبور شدیم تمام مصادیق سینمای قبل از انقلاب را پاککنیم و درنهایت تصمیم این شد که این افراد کار نکنند.
از تیم برزخیها محمدعلی کشاورز توانست به فعالیت حرفهای خود ادامه دهد. سعید راد هم مانند ملکمطیعی از ایران رفت اما در اواخر دهه هفتاد به کشور بازگشت و توانست در فیلم دوئل نقشآفرینی کند و این فعالیت ادامه داشت و بعدها سعید راد بدون حاشیه فیلمهای متعددی همچون فیلم چ را بازی کرد؛ اما ملکمطیعی شانس سعید راد را نداشت. او در سالهای اخیر نقشی کوتاه در فیلم نقش نگار به کارگردانی علی عطشانی ایفا کرده بود و بهنوعی زمینه بازگشت او به سینما فراهمشده بود اما با مشخص شدن سرمایهگذاری بابک زنجانی در این فیلم، فرصت اکران برای آن فراهم نشد و او بازهم ممنوع التصویر باقی ماند. ناصر ملکمطیعی روز گذشته در بیمارستان درگذشت.
به گزارش شفاف به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات تاریخ جهان مملو از جنایتهایی است که سه کشور امریکا، انگلیس و فرانسه مرتکب آن شدهاند. این کشورها در پوشش حقوق بشر، آزادی، امنیت انسانی و با شعار انساندوستانه جنایتهای فجیع را در تاریخ کشورهای جهان ثبت کردهاند. به عنوان مثال، نسلکشی ۱۰۰ میلیون سرخ پوست آمریکایی، جنایت درسدن، فاجعه هیروشیما و ناکازاکی، قتلعام ۳ میلیون ویتنامی و کشتار مردم در افغانستان، عراق و ایران از جمله جنایتهایی است که در کارنامه امریکا ثبت شده است. انگلیس نیز جنایتهایی در افغانستان، هند، ایران، عراق، آفریقای جنوبی و یمن انجام داده است که در تاریخ جهان در نوع خود بینظیر است. فرانسه هم به عنوان همدست امریکا و انگلیس عامل دهها جنایت بزرگ در طول جنگ دوم جهانی و نیز در کشورهایی چون لیبی و الجزایر بوده است. علاوه بر این، براساس اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، فرانسه یکی از تأمین کنندگان زنجیره تولید بمبهای شیمایی برای رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران بوده است.
نوشتار حاضر تلاش دارد تا جنایتهای مهم سه کشور آمریکا، انگلستان و فرانسه را در تاریخ جهان مرور کند و نشان دهد که این کشورها نسبت به ملتهای آزاده و دولتهای مستقل و در حال پیشرفت چه ظلمهایی را روا داشتهاند.
مروری بر جنایتهای آمریکا»
برخی از مهمترین جنایتهای آمریکا در طول حیات ی این کشور به شرح زیر است:
۱. کشتار و نسلکشی ۱۰۰ میلیون سرخ پوست آمریکایی
کشتار سرخپوستان جنایت پردامنه و طولانیمدتی بود که به دنبال کشف قاره آمریکا توسط دریانوردان اسپانیایی در قرن شانزدهم آغاز شد. این کشتارها عمدتاً توسط کشورهای استعمارگر اروپایی خصوصاً اسپانیا، پرتغال، فرانسه و انگلستان به منظور سلطه بر مناطق مختلف قاره آمریکا و با هدف دستیابی اموال و املاک سرخپوستان صورت میگرفت. بعدها و به خصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم، آمریکاییان با کوچ دادن اجباری و جنگهایی که به دنبال آن صورت میگرفت نقش پررنگی در کشتار سرخپوستان آمریکای شمالی ایفا کردند.
جنگهای آمریکا با اولین حمله به سرخپوستان در شهر جیمزتاون در سال ۱۶۶۲ میلادی آغاز شد که به دنبال آن جنگ با سرخپوستان آلگوکین طی سالهای ۱۶۳۵ و ۱۶۳۶ و جنگ سالهای ۱۶۷۵ و ۱۶۷۶ که منجر به ویرانی نیمی از شهرهای ماساچوست شد را در پی داشت. دیگر جنگها و حملات امریکا به سرخپوستان تا سال ۱۹۰۰ ادامه داشت. در مجموع آمریکاییها حدود ۱۰۰ میلیون سرخ پوست را به قتل رساندند.
۲. جنایت جنگی امریکا در درسدن»
با توجه به اینکه متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شده بودند، هیچ کدام از جنایات جنگی ایالات متحده در جنگ جهانی توسط دادگاهی بررسی نشد. اما این به معنای آن نبود که این جنایتها در تاریخ جهان ثبت نشود.
نیروهای آمریکایی در آلمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث شدند غذای کافی به اسرای جنگی آلمانی و همچنین غیر نظامیان حاضر در منطقه تحت تسلط خود نرسد که این باعث کشته شدن هزاران آلمانی بر اثر گرسنگی شد.
نیروهای آمریکایی تمام آلمانیهای عضو وافن اساس را که در داخائو در سال ۱۹۴۵ به اسارت گرفته بودند تیرباران کردند. نیروهای لشکر ۴۵ پیاده نیروی زمینی ارتش آمریکا همچنین ۷۵ اسیر جنگی ایتالیایی را در منطقه بیسکاری قتل عام کردند.
در بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم بمبافکنهای نیروی هوایی ارتش آمریکا و متحدانش ۳۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمبهای آتشزا را طی ۴ یورش، در کمتر از ۱۵ ساعت بر روی درسدن ریختند و ۳۴ کیلومتر مربع از شهر را کاملا ویران کردند. در آتشسوزی بزرگی که در نتیجه بمباران رخ داد بقایای شهر نیز نابود شد.
به ادعای ارتش آمریکا درسدن یک مرکز مهم نظامی بود که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ شاغل در آن در حمایت از دولت نازی مشغول به فعالیت بودند. این در حالی بود که صرفاً زیرساختهای مخابراتی، پلها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر بمباران شدند و حملات بمباران مناطق، بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی بود.
در تعداد کشته شدگان حاصل از این بمباران اختلاف نظر است و تعداد کشتهها از ۳۴۰۰۰ نفر تا تعداد بسیار بالایی ذکر شده است که اکثر قریب به اتفاق غیر نظامی بودند.
بنابر گفته "ارهارد موندرا"، عضو کمیته باتزن (مؤسسه زندانیان ی سابق در جمهوری دموکرتیک آلمان)، در رومه "دیولت": براساس اظهارات سرهنگ دوم دی ماتس افسر سابق ستاد مشترک ارتش آلمان در منطقه نظامی درسدن، ۳۵۰۰۰ نفر از قربانیان کاملا شناسایی شدند، هویت ۵۰۰۰۰ نفر تا حدودی آشکار شد، اما در حدود ۱۶۸۰۰۰ نفر به هیچ وجه قابل شناسایی نبودند.»
۳. فاجعه هیروشیما و ناکازاکی
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام شد. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر شد.
انفجار اتمی در دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را شاید بتوان یکی از بزرگترین جنایت های تاریخی آمریکا قلمداد کرد که به مرگ آنی ۲۲۰ هزار تن منجر شد وصدها هزار تن نیز طی سالهای پس از آن بر اثر تاثیرات آن فاجعه دچار بیماریهای حاد شدند.
۴. کشتار ۳ میلیون ویتنامی با مشارکت آمریکا
جنگ ویتنام نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به "ویتکنگ" از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
جنگ آمریکا علیه ویتنام در زمان ریاست جمهوری لیندون جانسون آغاز شد و بر اساس آمار در طی ۱۶ سال جنگ، حدود ۳ میلیون ویتنامی کشته شدند.
"کشتار می لای" به مثابه یکی از جنایتهای جنگی آمریکا، واقعهای در روز ۱۶ مارس ۱۹۶۸ میلادی است که در جریان جنگ ویتنام بود و طی آن ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان واحد گردان سوم تجسسی ارتش آمریکا به قتل رسیدند. اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد شکنجه و قطع اندام نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعهقطعه شده بودند. علاوه بر کشتار دهکدههای می لای، جنایتهایی در می خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد که افراد زیادی در آن کشته شدند.
از جمله مهمترین جنایات آمریکا در جنگ ویتنام، سم پاشی مناطق ویت کنگها با ماده شیمیایی بود. عنصر نارنجی که توسط هواپیماهای آمریکایی بر این مناطق بارید با ماده دی اکسین، سالهای سال منجر به بیماریهایی چون سرطان و معلولیت ذهنی در این منطقه شده است.
آمریکاییان سالانه ۵۰۰ هزار تن بمب به این سرزمین ریختند، جنگلها را با ناپالم سوزاندند و انسانها را زنده زنده بریان کردند.
از سال ۱۹۶۵ کشورهای هممرز ویتنام، کامبوج و لائوس نیز به دلیل کمک سربازان این دو کشور به ویتکنگها هدف حملات هوایی آمریکا قرار گرفتند. به ن، شکنجه دادن آنها و کشتن مردم عادی توسط نیروهای آمریکایی از ۱۹۶۷ به بعد شدت یافت و جنایت بزرگی در تاریخ جهان ثبت کرد.
۵. کشتار مردم کره توسط آمریکا در سال ۱۹۵۰
جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد.
کشتار غیرنظامیان از جنایتهای آمریکا در این جنگ بود که حدود ۳۰۰ شهروند کرهای توسط نیروهای ارتش آمریکا و بین ۲۶ تا ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰ در روستای نو گون ری کشته شدند. این کشتار توسط واحدهای لشکر یک مکانیزه آمریکا و در زیر پل آن روستا انجام شد. این واقعه را دومین واقعه تلخ بعد از کشتار می لای میدانند.
۶. جنایت آمریکا در افغانستان
جنگ آمریکا در افغانستان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، دورهای از جنگ است که به بهانه آمریکا مبنی بر حمله القاعده به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد.
این جنگ دهها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. بیش از ۴۰۰۰ سرباز آیساف و پیمانکاران غیرنظامی، ۱۵۰۰۰ نیروهای امنیت ملی افغانستان و همچنین بیش از ۲۰هزار غیرنظامی کشتهشدند. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان این جنگ در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور "مارک هرولد" که در رومه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شدهاند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمبهای دست ساز و مینهای کنارجادهای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفتهاند. در عین حال، دهها هزار غیرنظامی از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال ۲۰۰۱ تا زمان حاضر در افغانستان جان باختهاند.
ارتش آمریکا ۷ اکتبر ۲۰۰۱ برای نخستین بار اهدافی را در ولایتهای کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، جوزجان، لوگر، تخار، نیمروز، فراه و غزنی با جنگندههای B-۵۲ و موشکهای کروز مورد حمله قرار دادند. در سه هفته اول این حملات بیش از هزار نفر در این مناطق کشته شدند.
در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۱ حداقل ۲۹ غیرنظامی در روستایی در نزدیکی قندهار در حمله یک جنگنده آمریکا کشته شدند. به گزارش رومه گاردین»، کاروانی متشکل از ۱۲ خودروی حامل نمایندگان قبایل ولایت شرقی که به دعوت حکومت موقت کابل به منظور شرکت در مراسمی در حال حرکت به سوی پایتخت بودند توسط هواپیمای AC-۱۳۰ ارتش آمریکا هدف قرار گرفته و ۶۵ نفر کشته شدند. همچنین سازمان ملل متحد در ۲۱ دسامبر همان سال اعلام کرد که در ۲۹ دسامبر ۲۰۰۱ جنگندههای ارتش آمریکا یک روستا در نزدیکی شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا را بمباران کردهاند. در این حمله حداقل ۵۲ غیرنظامی افغان از جمله تعدادی زیادی زن و کودک کشته شدند. سخنگوی پنتاگون در آن زمان مدعی شد که انبار مهمات طالبان در روستای مذکور منهدم شده است. شمار تلفات غیرنظامیان افغان در سال ۲۰۰۱-۲۰۰۲ از مرز تعداد قربانیان ۱۱ سپتامبر گذشت.
پروفسور مارک هیرالد تاکید میکند که ۳۸۰۰ افغان از ۷ اکتبر الی ۷ دسامبر ۲۰۰۱ توسط امریکا به قتل رسیدهاند. خبرگزاری آسوشیتیدپرس طی گزارشی در ۳ دسامبر ۲۰۰۱، تحت عنوان بمب ایالات متحده روستای زراعی را با خاک یکسان کرد» از کشته شدن ۱۵۵ تا ۳۰۰ تن از ساکنان روستای کامه ادو در ننگرهار خبر داد. رومه دیلیگراف نیز به تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۱ در گزارشی تحت عنوان غیرنظامیان بهای بمبهای منحرف شده آمریکا را میپردازند» اعلام کرده که دهها تن کشته شدهاند. خبرگزاری پژواک و رسانههای بینالمللی دیگر نیز در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶ از کشته شدن حدود ۹۰ غیرنظامی در روستای پنجوایی قندهار خبر دادند. نیروهای آمریکایی با بمباران این روستا فاجعه بزرگی آفریدند، اما هرگز از این قتلعامها عذرخواهی نکردند.
براساس گزارش دولت افغانستان در ماه مه ۲۰۰۷ طی دو روز بمباران جنگندههای آمریکایی به روستایی در نزدیکی هرات، دستکم ۴۲ نفر، از جمله تعدادی زن و کودک قتلعام شدند. در این بمباران ۱۰۰ خانه ویران و حدود ۱۶۰۰ نفر بیخانمان شدند. در پی حمله هوایی روز ۲۲ اوت ۲۰۰۸ به روستای عزیزآباد در ولایت هرات، نیز ۹۰ غیرنظامی کشته شدند. مقامات امنیتی افغانستان ۴ مه ۲۰۰۹ اعلام کردند که حملات هوایی ناتو به رهبری آمریکا در منطقه گرانای ولایت فراه باعث کشته شدن ۱۴۵ غیرنظامی از جمله ۹۲ کودک و ۲۲ زن شد. حملات هوایی آمریکا در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۰ به منطقه سنگین ولایت ننگرهار باعث کشته شدن بیش از ۵۲ زن و کودک بیگناه شد. بیش از ۴۰۰ نفر در خیابانهای کابل به تظاهرات پرداخته و این حمله را محکوم کردند. هیئتی از کابل برای تحقیق به منطقه اعزام شدند. براساس بررسیهای هیئت، تمامی کشته شدگان ن و کودکان بودند. نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا در ۳ اکتبر ۲۰۱۵، با جنگنده لاکهید AC-۱۳۰U بیمارستان قندوز در شمال افغانستان را هدف حمله قرار داد. در این حمله دستکم ۴۲ غیرنظامی کشته و ۳۰ نفر مجروح شدند. سازمان پزشکان بدون مرز پس از این فاجعه اعلام کرد که پیشتر کلیه هشدارها راجع به موقعیت مکانی بیمارستان به نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا داده شده بود و این حمله عمدی صورت گرفته است. این سازمان در ادامه حمله به بیمارستان را نقض حقوق بینالملل عنوان کرد و تمامی کارمندان خود را از این شهر خارج کرد.
۷. همدستی با رژیم بعث عراق در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران
جنگ رژیم بعث عراق با ایران، طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. در طی این جنگ نابرابر که همه قدرتهای جهانی بخصوص آمریکا از صدام حمایت می کردند، ۱۶ هزار نفر در جریان بمباران مناطق مسی به شهادت رسیدند و بقیه در جبهههای نبرد شهید شدند. شهدای بسیجی ۸۵ هزار و ارتشی ۴۸ هزار نفر بودند. بیش از ۳۳ هزار دانشآموز و بیش از ۳۵۰۰ دانشجو هم طی این هشت سال به شهادت رسیدند. ت نیز ۳۳۱۷ شهید داشتند. در این دوران شهت ساله نیز ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی در دفاع از خاک میهن شهید شدند و ۲ هزار تبعه غیرایرانی نیز با حضور در جبههها به شهادت رسیدند.
در پشت صحنه این جنایتهای جنگی وحشیانه، آمریکا قرار داشت که تلاش داشت از اهرمهای منطقهای برای مهار ایران و قدرت روزافزون انقلاب اسلامی جلوگیری کند. تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران، عراق را بیش از گذشته با انگیزهتر کرد. ماهوارههای آمریکا تصاویر نبرد و اطلاعات استراتژیک نظامی را ساعت به ساعت به ایستگاههای آمریکا منعکس میکردند و ایستگاههای ردیابی، کلیه مکالمات نیروهای مسلح ایران را ثبت کرده و در اختیار ارتش صدام حسین میگذاشتند. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد یک نیروی نظامی امنیتی در خلیج فارس با نظارت و رهبری آمریکا، در واقع حضور نظامی آمریکا در منطقه را مشروعیت بخشید تا در صورت تضعیف عراق و برتری ایران، آمریکا مستقیما کفه ترازو را به نفع عراق سنگینتر کند.
رژیم بعث عراق همچنین جنگ از راه دور (جنگ نفتکشها، جنگ شهرها و حملات موشکی بر علیه مراکز اقتصادی) را در رئوس اهداف نظامی خود قرار داد و آمریکا در راس کشورهایی بود که امکانات نظامی وسیعی را در این زمینه در اختیار دولت بعثی عراق قرار دادند.
۸. جنایت آمریکا در عراق
جنگ عراق یک عملیات نظامی است که در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده به عراق آغاز شد. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در ۱۹ اوت ۲۰۱۰ بهطور رسمی خاتمه یافت. هر چند بعد از آن هم حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی عمدتاً به بهانه آموزش سربازان عراقی در این کشور باقی ماندند.
دو توجیه عمده برای آغاز این جنگ توسط جرج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آنها رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی عراق بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود. به ن و کودکان، بهره گیری از سلاح شیمیایی، کشتار جوانان و مخالفان حمله نظامی آمریکا، تخریب نهادهای آموزشی و بهداشتی، غارت اموال مردم، کشتار بی دلیل بی گناهان، آزار و اذیت کودکان، کشتار دسته جمعی اهالی روستاهای عراق، زنده به گور کردن مخالفان، به آتش کشیدن روستاهای مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق و. برخی از جنایتهای آمریکا در کشور عراق است.
شمار نظامیان آمریکایی که در جنگ آمریکا در عراق کشته شدند به ۴ هزار و ۷۹۵ نفر رسید و هزینه جنگ در عراق ۷۸۰ میلیارد دلار برآورد شده است.
براساس این جنگ افروزی آمریکا، در عراق تا سال ۲۰۰۷ سوءتغذیه کودکان به ۲۸٪ رسید و گزارشها حاکی از آن بود که حدود ۶۰ تا ۷۰٪ از کودکان عراقی دچار مشکلات روانی شدهاند. بیشترِ عراقیها به آب آشامیدنی سالم دسترسی نداشتند. به نظر میرسید شیوع وبا در شمال عراق به سبب کیفیت پایین آب بوده باشد. بیش از نیمی از پزشکان عراقی بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ این کشور را ترک کردند. گفته میشود که کاربرد اورانیوم ضعیفشده و فسفر سفید در سلاحهای آمریکایی باعث نارساییهای نوزادان و سرطان گسترده در فلوجه شده است.
بنابر آمارهای کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، ۴/۴ میلیون عراقی تا پایان ۲۰۱۵ آواره شدهاند. در طول جنگ جمعیت مسیحیان عراقی به شدت کاهش پیدا کرد به طوری که از ۱/ ۵ میلیون نفر در ۲۰۰۳ به ۵۰۰۰۰۰ نفر در ۲۰۱۵ رسید.
طبق آمار ویکیلیکس پیرامون گزارشهای روزانه طبقهبندیشده جنگ عراق، از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۹ نیز ۶۶۰۸۱ غیرنظامی کشته شدند. این در حالی است که براساس پژوهش مؤسسه نظرسنجی ORB که در تاریخ اوت ۲۰۰۷ منتشر شده است، ۱۰۳۳۰۰۰ مرگ خشونتبار ناشی از جنگ در کشور عراق اتفادق افتاده است.
جنایتهای انگلستان»
۱. جنایت انگلیس در افغانستان
جنگ اول افغانستان و انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) در بخش جنوبی دره هلمند روی داد. این جنگ، یکی از اولین لشکرکشیهای بزرگ قرن نوزدهم در جریان رقابتها بر سر تصاحب قدرت و نفوذ در منطقه آسیای مرکزی بود که با عنوان بازی بزرگ امپراتوری بریتانیا شناخته میشود. در این جنگ تعداد زیادی از مردم حوالی هلمند به قتل رسیدند و ترس و وحشت در افغانستان به وجود آمد. در عین حال، آبادانی و توسعه افغانستان متوقف شد و قتل و غارت در این کشور فزونی یافت و تعدادی از غیرنظامیان در این لشکرکشی کشته شدند.
۲. اشغال هند و قحطیهای کشنده
طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه ۱۷۷۰ میلادی بیش از ۱۰ میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. از سال ۱۹۴۲ نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود ۵ میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ بین ۳ /۵ تا ۵ میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت.
کشتار آمریت سر در پنجاب هندوستان به تاریخ ۱۹۱۹ یکی دیگر از فجایع جنگی انگلیس در هندوستان است. در طی این کشتار، معترضین به شکل مسالمتآمیز در مکانی جمع شدند تا به حکومتداری امپراتوری بریتانیا و شرایط اقتصادی اعتراض کنند. نیروهای انگلیسی بهجای شنیدن صدای معترضین تمام خروجیها را بستند و همه را به رگبار بستند. در عرض ۱۰ دقیقه حدود ۱۰۰۰ نفر کشته و همین میزان بهشدت زخمی شدند. پارلمان انگلستان سرتیپ ریجینالد دایر فرمانده نیروها که دستور شلیک را صادر کرده بود را احضار کرد ولی به وی مدال شجاعت داد و با پاداشی ۹۰۰ هزار دلاری وی را ناجی هندوستان نامید.
۳. جنگ بوئر در آفریقای جنوبی
انگلستان در طول جنگهای بوئر (۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲) چندین هزار انسان بیگناه را فقط برای جلوگیری از خطرات احتمالی شورش داخلی، در اردوگاههای کار اجباری زندانی کرد. در عرض یک سال ۱۰ درصد از مردم بوئر در مریضی و گرسنگی این اردوگاهها مردند تا دولت بریتانیا به اهداف استعماری و اقتصادی خود در آفریقا برسد. تهای انگلیس برای کنترل مردم آفریقای جنوبی حدود ۴۸ هزار کشته غیرنظامی، شامل ن و کودکان برجای گذاشت. این آمار جدای از ۳۰ هزار کشتهشده جنگ بوئر است.
۴. نسل کشی ایرانیان در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹
در طول تاریخ، انگلیس جنایات متعددی را درایران مرتکب شده است. یکی از آن جنایات کشتار تقریبا ۴۰% از جمعیت ایران درطول سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی بوده است. به دیگر سخن انگلیس تقریبا ۹ تا ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران را در طول این سالها قتل عام کرد.
درآن دوران انگلیس نه تنها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران امتناع میکرد بلکه غلات ایران را غارت کرده و نیز اجازه نمیداد تا غلات و مواد غذایی از کشورهای دیگر، نظیر آمریکا، هند و . وارد ایران شود و این امر باعث شده بود تا قیمت مواد خوراکی و غلات در ایران به شدت افزایش یابد و قحطی ایران را فرا بگیرد و در اثر گرسنگی و سوء تغذیه بین ۹ تا ۱۰ میلیون نفر از ایرانیان طی دو سال جان خود را از دست بدهند.
براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، جمعیت ایران در سال ۱۹۱۴ میلادی ۲۰ میلیون نفر بوده است. این جمعیت در ۵ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر تقلیل یافته است و علت آن ت نسلکشی انگلیس در ایران بوده است.
۵. بمباران شیمایی عراق توسط انگلیس
بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچیل یکی از فجایع انسانی در طول تاریخ است. انگلیسیها سلاحهای شیمیایی خود را درعراق آزمایش کردهاند که مقدمات اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ را فراهم کرد.
درسال ۱۹۱۹ سرهنگ آرتور هریس ملقب به هریس بمب افکن گفت: اعراب و کردها اکنون میفهمند که معنی واقعی بمباران چیست زیرا ظرف ۴۵ دقیقه میتوانیم روستاها و یک سوم ساکنان آن را نابود کنیم.
در آن زمان فرماندهی نیروی هوایی انگلیس در آسیای غربی، آزمایش سلاح شیمیایی بر اعرابی که سرسختانه مقاومت میکردند را تقاضا کرد. وینستون چرچیل وزیر جنگ وقت حمایت گسترده خود را از بکارگیری گازهای سمی برضد عشایر عراق اعلام کرد. استفاده از گازهای کشنده در سال ۱۹۲۰ نیز ادامه یافت. نیروی هوایی انگلیس بار دیگر درسال ۱۹۲۵ از این سلاحها برای سرکوب اهالی سلیمانیه عراق استفاده کرد. انگلیسیها پاسخ ناآرامیهای داخل عراق را با حملات شیمیایی ارتش در جنوب، و بمباران جنگندههای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در شمال و جنوب دادند. بمبگذاری، بمباران شبانه، بمبافکنهای سنگین، بمبهای تأخیری (که به خصوص جان کودکان را تهدید میکند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاهگلی و سنگی توسط انگلیس در کشور عراق رخ داد.
نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر نفتی تازه اکتشافشده و محافظت از شهرکنشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن ترکیه به عراق اعزام شد. چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاحهای شیمیایی مصّر بود و میگفت این سلاحها باید علیه "اعراب سرکش" به طور آزمایشی به کار روند. در این راستا حملات به روستاها آغاز شد.
یکی دیگر از روشهای انگلیسیها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته شدند.
۶. قتل عام مردم آلمان توسط انگلیس در جنگ دوم جهانی
انگلستان و فرانسه در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در ۵ سپتامبر ۱۹۳۹ اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکسهاون و ویلهلمشاون انجام گرفت؛ در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۰ شهر وسترلند بمباران شد. در ۲۰ مارس، ۱۱۰ بمب انفجاری و آتشزا بر فراز شهرهای کیل و هرنوم رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد. در آوریل ۱۹۴۰، بمبافکنهای ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در ۱۱ می ۱۹۴۰، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخستوزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. قربانیان بمباران درسدن، تلفات و نحوه کشته شدن قربانیان، فجیعتر و فراتر از یک عملیات و بمباران ساده نظامی بود. هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب به رگبار ببندند.
۷. کشتار مردم ایرلند شمالی
در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سالهای ۱۹۷۰ و ۲۰۰۰ پرسنل نظامی انگلیس بیش از ۳۰۰ شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رساندهاند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمیرفتند. در میان کشتهشدگان کشیشان کاتولیک، ن مسن، کودکان و حتی دختران نوجوان به چشم میخورند. اسنادی از دولت انگلیس منتشر شده است که در سال ۱۹۷۲ به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت.
۸. کشتار مردم یمن
شکنجهگاههای عدن در یمن طی سالهای ۱۹۶۳-۱۹۶۶ یکی دیگر از جنایتهای انگلستان است. در دهه ۱۹۶۰ یمنیها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن دست به کار شدند. انگلیسیها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجهگاههای مخوف دیدند. نگهداری مخالفان در سلولهای یخچالی با تن کاملاً موجب شد بسیاری از آنها ذاتالریه بگیرند و از بین بروند. سوزاندن بدنها با سیگار، نشاندن زندانیان روی نیزه و جنسی از دیگر شکنجههای این مراکز بود.
جنایتهای فرانسه»
۱. جنگ الجزایر
در ۱۸ مه ۱۸۳۰ فرانسه به بهانه آن که فرمانروای الجزایر، سه سال پیش از آن، برای وصول هفت میلیون فرانک طلب این کشور از فرانسه، پاریس را تهدید کرده بود، دستور حمله به الجزایر را صادر کرد. اما بر خلاف تصور دولتمردان فرانسه، مردم الجزایر در مقابل حمله به کشورشان به شدت مقاومت کردند و حتی پس از اشغال این کشور توسط سربازان فرانسوی، امیر عبدالقادر الجزایری، سالها با آنها مبارزه کرد. با این وصف، به دلیل برتری تجهیزات فرانسویان، آنان پس از کشتار و شکنجه مردم و به عنف در این کشور و سرکوب مقاومت آزادیخواهان مسلمان الجزایری، بر این کشور مسلط شدند.
سرانجام در سال ۱۹۶۲، پس از یک جنگ استقلالطلبانه خونین که طی آن بین ۵۰۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰۰ نفر به دست ارتش فرانسه و جبهه ملی آزادی کشته شدند، کشور الجزایر به پایتختی الجزیره اعلام استقلال کرد. بهانه حمله به الجزایر ادب کردن پادشاه آن کشور خوانده شد اما نتیجه آن تخریب آبادی الجزایر و آوارگی ملت آن و شکنجه و کشتن هزاران الجزایری و وحشیانه به نوامیس آنان بود. از جمله جنایتهای تاریخی این اشغال جدا کردن سر مسلمانان توسط نیروهای فرانسوی در الجزایر بود.
۲. جنایات فرانسه در جنگ جهانی دوم
کشتار آندلوت یکی از فجایع جنگی فرانسویها در ۱۲ سپتامبر ۱۹۴۴ است. در این تاریخ نیروهای فرانسوی حدود ۵۰۰ اسیر آلمانی را در انباری جمع کردند و به دستور فرمانده با تانک به جمعیت شلیک کردند. دست و پای قربانیان به همه سو پراکنده میشد و آنهایی که هنوز نفس میکشیدند را با مسلسل تیرباران کردند.
در دوران جنگ جهانی دوم، در آوریل ۱۹۴۵ شهر فرودنشتات در جنوب غربی آلمان مورد هجوم نیروهای فرانسوی قرار گرفت. فرانسویها این شهر را که مردم غیرنظامی در آن ست داشتند به مدت ۱۶ ساعت زیر توپ گرفتند. حدود ۶۰۰ ساختمان، یعنی ۹۵ درصد از کل شهر در این چند ساعت نابود و ۱۴۰۰ خانوار آواره شدند. فرانسویها طی حملات بعدیشان از هر گونه خشونت و ی استفاده کردند. سربازان فرانسوی سربازان آلمانی را آغشته به گازوئیل میکردند و به آتش میکشیدند و سوختنشان را تماشا میکردند. صدها اسیر آلمانی در فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس کشته شدند و بسیاری از اسرا زیر چرخهای تانک توسط فرانسویها از بین رفتند.
۳. کمکهای فرانسه به رژیم بعث در جنگ تحمیلی علیه ایران
مجموعه کمکهای نظامی و اطلاعاتی فرانسه از قبل از جنگ ایران و عراق یعنی سال ۱۹۷۳ شروع شد و با شروع جنگ ۸ ساله نیز این کمکها شدت گرفت. حجم کمکهای نظامی و فروش تجهیزات فرانسه به عراق در طول جنگ تا حدی بود که این کشور در رده دوم فروشندگان تسلیحات به عراق قرار گرفت. با توجه به سند شماره ۲۰۹۹/۴/۵۳/د مورخ ۲ آوریل ۱۹۸۷ وزارت دفاع عراق، فیلیپ روندو، از نقش خود در ارسال هواپیماهای میراژ و موشکهای رولاند خطاب به عدنان خیرالله سخن میگوید. وی همچنین خبر از بحث در هیئت دولت فرانسه بر سر امکان دستیابی محدود عراق به سلاح هستهای در جنگ میدهد.
دکترین نیروی هوایی عراق بیش از شوروی به فرانسه نزدیک بود. رژیم بعث از بهترین خلبانان خود بجای هواپیماهای شوروی، بر روی هواپیماهای فرانسوی استفاده میکرد. فرانسه قرار داد فروش ۱۳۳ فروند داسو میراژ اف۱ را بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ با عراق امضا کرد. فرانسه ۵ فروند سوپر اتاندارد در اختیار عراق قرار داد که به موشک اگزوست مجهز شده و در جنگ نفتکشها توسط عراق بکار گرفته شد. در همین راستا، فرانسه هلیکوپترهای آئروسپاسیال آلوئت ۴ پوما (بالگرد) سوپر فرلون را در اختیار عراق قرار داد.
اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد نشان میداد که فرانسه از تأمین کنندگان زنجیره تولید بمبهای شیمایی برای عراق علیه ایران بودهاست. دهها هزار ایرانی که بخش عمدهای از آنان را غیر نظامیان تشکیل میدادند از جمله دهها هزار کرد عراقی با بمبهای شیمایی صدام قتلعام یا مجروح شدند و پس از تحمل سالها درد و رنج از دنیا رفتند.
۴. عملیات هوایی، نظامی و اطلاعاتی فرانسه علیه لیبی
فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی نقش مهمی در حملات هوایی ناتو به لیبی داشته است. پاریس همچنین تایید کرده است که یک پایگاه نظامی پیشرفته را در شمال نیجر در مرز لیبی احداث کرده است. حمله هوایی علیه ارتش لیبی اولین بار توسط نیروی هوایی فرانسه انجام شد و طی اقدامات نیروهای فرانسوی، بسیاری از غیرنظامیان کشته شدند.
آگاهی از پتانسیل بالای قدرت نرم شیعه و درک این حقیقت که مؤلفه هایی چون استقلال طلبی، آزادی خواهی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی به عنوان ارکان اساسی تشکیل دهنده این قدرت، به زودی مرزهای ایران را در می نوردد و زمینه تشکیل دولت های اسلامی مشابه ایران را در منطقه فراهم خواهد کرد، موجب کلید خوردن پروژه ای به نام شیعه هراسی» و ایران هراسی» به منظور تحریف و مصادره محتوای فرهنگی بیداری اسلامی شد که در همان سال های اولیه پیروزی انقلاب به مهمترین راهبرد استکبار جهانی جهت مقابله با ایران اسلامی تبدیل شد.
مهمترین اهداف پروژه شیعه هراسی که غرب در چند سال اخیر به آن دامن زده را می توان در شناسایی قدرت نرم و پیام ی تفکر شیعی جهت مقابله با نفوذ آن در منطقه؛ شناسایی پراکندگی جغرافیایی شیعیان و احتمال اتحاد آنها با اهل تسنن؛ ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی به منظور تضعیف بیداری اسلامی؛ و سرانجام جلوگیری از وحدت کشورهای اسلامی منطقه ملاحظه کرد.
بنابراین، از نگاه غرب شیعه نه تنها شیعیان امامیه بلکه جریانی مذهبی است که در یک امتداد جغرافیایی بخش های وسیعی از هند، پاکستان، ایران، عراق، بحرین، آذربایجان، شرق عربستان، ترکیه، لبنان، سوریه و آفریقا و . را در برمی گیرد.
به همین دلیل غرب با تحریک برخی از رژیم های مرتجع عربی و سلفیان افراطی منطقه، سعی در تضعیف وحدت جهان اسلام و ایجاد اختلاف بین فرقه های مختلف اسلامی دارد. همان طور که امروز، نمونه بارز آن را در فشارهای رژیم سعودی بر شیعیان یمن و بحرین و نیز تلاش جهت تغییر بافت شیعیان جنوب عربستان مشاهده می کنیم.
اما نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که پروژه شیعه هراسی و ایران هراسی تنها محدود به شیعیان و ایران نمی شود، بلکه در حقیقت امتداد پروژه اسلام هراسی» و جنگ تمدن های» غرب با هدف مصادره بیداری اسلامی و جلوگیری از احیای مجدد و عظمت تمدن اسلامی در منطقه خاورمیانه و در راس آنها قضیه فلسطین» است و با کمال تاسف در دنیای اسلام، برخی تمداران، روشنفکران و علما در این دام گرفتار شده اند، با این حال هستند، نخبگان مسلمانی که به ماهیت و حقیقت آنچه بر سر کشورهای اسلامی و ملل مسلمان منطقه آمده پی برده و نسبت به آنچه برای آنها در آینده تدارک دیده شده هشدار داده اند.
برخی از این افراد همچون فهمی هویدی» و عبدالباری عطوان» برای ما نام آشنا هستند و برخی دیگر ممکن است، تاکنون نامشان به گوشمان نخورده باشد.
طارق خوری»، نماینده پارلمان اردن یکی از این نخبگان است که همواره صدایش را در راستای افشای حقایق پشت پرده و توطئه های ریخته شده و درحال تدارک برای ملل منطقه از جمله قضیه فلسطین بالا برده و حصار بندی طایفه ای و مذهبی غرب به ویژه مقوله شیعه هراسی و اختلافات شیعه – سنی در منطقه را در هم بشکند.
اولین تحرکات خوری» به ژانویه سال ۲۰۱۴ باز می گردد که در کنار تشکل های فرهنگی، رسانه ای، ی، سندیکاها و شخصیت های پارلمانی اردن با ارسال نامه ای به سید حسن نصر الله»، دبیرکل حزب الله لبنان بر همبستگی خود با مواضع شجاعانه سید حسن نصرالله در برابر دشمن صهیونیستی تأکید و از مواضع حزبالله در قبال سوریه و جنگ با تروریست ها در این کشور حمایت و خطاب به وی تأکید کردند که شما به جلو حرکت کنید و همه امت اسلام پشت سر شما هستند».
حصار شکنیهای این نماینده پارلمان اردن سال بعد نیز (فوریه ۲۰۱۵ میلادی) با زیر سوال بردن رژیم بحرین ادامه می یابد و از قصد حکومت بحرین جهت اعزام نیروهای این کشور برای حمایت از اردن در جنگ با داعش شگفت زده می شود و مقامات بحرینی را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد: وقتی شنیدم بحرین قصد دارد، نیروهای خود را برای حمایت از اردن در جنگ با داعش اعزام کند، به یاد برخی نمایندگان بحرینی افتادم که در سوریه در کنار داعش می جنگیدند . آیا بحرین با اینها هم می خواهد بجنگد؟ همچنین به یاد آوردم که در همین بحرینی که قرار است با تروریست ها بجنگد، چندی پیش عادل المعاوده»، نایب رئیس پارلمان بحرین و تعدادی از نمایندگان این کشور در کنار تروریست های سوریه جنگیده اند . پس بهتر نیست، بحرین اول با نمایندگان خود بجنگد، بعد به ما کمک کند.
اما جنجالی ترین اظهارات طارق خوری – آنگونه که از آن یاد کرده اند – به آوریل سال گذشته میلادی باز می گردد که هنگامی که ماهیت گروه های تروریستی و گرایشات و وابستگی آنها و ت ها و اهداف واقعی برخی از رژیم های سنی عربی را در منطقه و جهان اسلام را اینگونه زیر سوال برد:
- آیا آنهایی که به فلسطین خیانت کردند، شیعه بودند؟
- آیا آنهایی که لیبی را نابود کردند و اهالی لیبی را می کشند، شیعه هستند؟
- آیا انتحاری هایی که خود را در عراق، عربستان سعودی و کویت منفجر می کنند، شیعه هستند؟
- آیا آنهایی که مسجدالاقصی را به آتش می کشند، شیعه هستند؟
- آیا آنهایی که کشور سومالی را نابود کردند، شیعه بودند؟
- آیا هواپیماهای آمریکایی که بغداد را بمباران کردند، از فرودگاه های شیعیان به پرواز در آمدند؟
- آیا انفجارهایی که در صحرای سینای مصر صورت می گیرد، را شیعیان انجام می دهند؟
- آیا القاعده، داعش و جبهه النصره، شیعه هستند؟
- چرا در بین صهیونیست ها عملیات انتحاری نمی بینیم، لیکن در میان ملت های ما (ملل مسلمان) می بینیم!
- آیا یوسف القرضاوی (از علمای تندرو سلفی) شیعه است؟
- آیا او نبود که حرام ها را حلال کرد؟
- خوشا به حال صهیونیست ها که توانسته اند، لوله تفنگ هایمان را به سمت دیگر نشانه بگیرند و هر روز شهرک صهیونیست نشین جدید و دیگری را تأسیس کنند و به ما بخندند.
- می بینیم که سعودی ها و لیبیایی ها وتونسی ها هر روز دست به عملیات انتحاری جدیدی می زنند و هیچ کشور اسلامی از عملیات های آنها در امان نیست، جز فلسطین اشغالی . چرا و به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟
- آیا حزب الله لبنان مانع آنها شده است؟
- چرا جهان تسنن در زمان رژیم شاهنشاهی، هیچ مشکل و خصومتی با نظام ایران نداشت . مگر نه اینکه شاه ایران هم شیعه بود!
- حزب الله را سرزنش می کنید که چرا فلسطین را آزاد نمی کند، درحالی که حزب الله تنها یک جنبش با تعداد معدودی عضو است، اما جرات نمی کنید، کوچکترین انتقادی از دولت ها و حکومت ها عربی و اسلامی کنید که در خفا و آشکارا تلاش می کنند، رضایت صهیونیست ها را جلب کنند.
- همانطور که شما بر دیدگاه خود پایبند هستید، من نیز بر اعتقاداتم راسخم و در این اعتقادات زمانی تجدید نظر خواهم کرد که دستکم عامل یکی از عملیات های شهادت طلبانه در فلسطین اشغالی یک شهروند عرب حوزه خلیج فارس باشد.
- باورهایم را زمانی تغییر خواهم داد که دستکم ببینم، پرچم داعش و القاعده روی یکی از کنیسه های یهودیان به اهتزاز درآمده باشد و رژیم های مرتجع عربی سفارتخانه های رژیم صهیونیستی را در خاک کشورشان بسته باشند.
اگرچه نمونه های طارق خوری در جهان عرب و اسلام انگشت شمارند، اما همین معدود صداهای بیدارگر و روشنگر نیز شعله فروزانی هستند، در ظلمات سرسپردگی رژیم های مرتجع عربی تا اجازه ندهند، مهمترین قضایای جهان اسلام به فراموشی سپرده شوند.
شاخصه های نفوذ
1- تدریجی بودن راه نفوذ
پیروی از شیطان سبب گمراهی و هلاکت میگردد به همین دلیل خداوند علاوه بر اینکه از انسانها خواسته است تا از شیطان پیروی نکنند حتی سفارش کرده که از گامهای او نیز تبعیت نکنند و در قرآن فرموده است که لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»از گامهای شیطان پیروی نکنید». خُطُوات» جمع خطوة» مابین دو قدم را گویند؛ یعنی اینکه شیطان گام به گام و به تدریج انسانها را از گناهی به گناه دیگر می کشاند چنان که مرحوم طبرسی به نقل از ماوردى مینویسد: خطوات بمعناى گامها است و چنان که انسان به وسیلۀ گام برداشتن خود از مكانى به مكان دیگر منتقل می شود منظور در آیه هم این است كه شیطان شما را از معصیتى به معصیت دیگر منتقل نكند تا به این وسیله، همۀ معاصى را مرتكب شوید».
مراد قرآن از اینکه می فرماید شیطان از جلو و پیش رو حمله میکند این است که امر آخرت را برای انسان، سبک جلوه می دهد و منظور از پشت سر، این است که شیطان، انسان را به جمع کردن اموال و بخل و نپرداختن حقوق واجب مالی امر می کند تا برای ورثه باقی بماند
راههاى شیطان برای منحرف كردن انسانها بسیار و راه او بسیار خطرناک و زیانبار است. هدف او این است که ایمان و اعتقاد را از انسان بگیرد و او را به گناه کردن بکشاند اگر توانست یک دفعه این کار را بکند که انجام میدهد اما اگر موفق نشود، گام به گام و به تدریج انسان را منحرف مىكند.
تدریجی و گام به گام بودن نفوذ شیطان یک معنایش این است که او اول مستحبات را از انسان میگیرد و مکروهات را به انسان تزریق میکند و رفته رفته انسان را به معاصی صغیره و ترک واجبات مبتلا میسازد، آنگاه او را به ارتکاب معاصی بزرگ و کفر، آلوده میکند.
2- نفوذ از طریق وسوسه
قرآن درمورد فریب خوردن حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام» از شیطان، به فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطان» یا فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ» تعبیر می کند. مراد خداوند از این تعبیر این است که راه نفوذ شیطان، وسوسۀ در فکر و اندیشه است. او با وسوسه کردن و زینت دادن و با مشتبه ساختن حق و باطل انسانها را فریب میدهد.
باید دانست که وسوسۀ شیطان، از انسان سلب اختیار نمیکند و قدرت مقابله را از او نمیگیرد. او نمیتواند بر انسان مسلط شود و انسان را مجبور به کاری کند؛ چرا که اگر این طور بود عذاب کردن انسانها در دنیا و آخرت معنا نداشت، زیرا مؤاخذه و عذاب برای کار غیر اختیاری، عادلانه و حکیمانه نیست. بنابراین از این که انسان خودش در روز قیامت مسئول اعمالش است و باید پاسخگوی اعمال، رفتار و گفتار خودش باشد و اگر گناه و معصیتی انجام داده، نتیجۀ گناهش را میبیند و عذاب میشود مشخص میشود که وسوسه، فقط موجب تشویق و ترغیب انسانها به نافرمانی خداوند است؛ ولی اختیار و اراده را از او سلب نمیکند.
3- نفوذ همه جانبۀ شیطان
شیطان دشمنی است که از هر راهی ممکن باشد از آن راه وارد می شود و نفوذ می کند و برایش فرقی نمی کند که از چه راهی وارد شده است، از بالا، پایین، راست، چپ و خلاصه هر راهی که قدرت داشته باشد وارد می شود. خداوند راههای نفوذ شیطان را این گونه ترسیم می کند: ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِم»آن گاه از پیش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در مىآیم (و هر یك از قواى عامله و ادراكى آنها را به میل باطل مىكشم)».
هدف شیطان از این همه تلاش، این است که قلب را تسخیر کند و انسان، از چنین دشمنی باید بترسد؛ چنان که یکی از بزرگان می فرماید: سالک الی الله باید از شیطان، سخت، بهراسد؛ زیرا او باکی ندارد و از هر جهتی ممکن است کمین کند و دستبرد بزند و سالک چاره ای ندارد جز آنکه از این طغیانگر به خدا پناه ببرد و حفظ خود را از خدا بخواهد و راه ورودی شیطان را مسدود کند که قلب انسان همیشه مورد حمله و مقصد اصلی شیطان است و اگر قلب را فتح کند نیازی به دیگر سنگرها نیست».
در اینجا دو بحث ضروری و لازم است که بیان شود:
الف – معنوی بودن راه شیطان
راهها و جهاتی که شیطان حمله می کند معنوی است نه مادی؛ چنان که صاحب المیزان میفرماید: همان طور که در آیۀ شریفه لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ» این نشستن بر صراط مستقیم امر معنوی است نه حسی، جهات آن هم حسی نیست بلکه معنوی است.»
راههاى شیطان برای منحرف كردن انسانها بسیار و راه او بسیار خطرناک و زیانبار است. هدف او این است که ایمان و اعتقاد را از انسان بگیرد و او را به گناه کردن بکشاند اگر توانست یک دفعه این کار را بکند که انجام میدهد اما اگر موفق نشود، گام به گام و به تدریج انسان را منحرف مىكند
صاحب تسنیم هم می فرماید: انسان با اندیشه، زندگی می کند و شیطان در ادراک انسان نفوذ میکند و ادراک، مادی نیست بنابراین جهات هم مادی نیست.».
بنابراین جهاتی که شیطان حمله می کند از آن جهت که مادی نیست قابل دیدن هم نیست که انسان بتواند به وسیلۀ دیدن، آنها را ببیند و تشخیص دهد بلکه جهتهای نفوذ و وسوسه، معنوی است و با دیدۀ قلب و درک و اندیشه قابل تشخیص است.
ب – مراد از راهها و جهات
انسان برای اینکه بتواند با شیطان مقابله کند و حملات او را دفع کند باید به راههای نفوذ مسلط باشد و منظور قرآن را که می فرماید شیطان از جلو، پشت سر، سمت راست و چپ به انسانها حمله می کند را بداند. مفسرین از این کلام قرآن پرده برداری کرده اند و فرموده اند مراد قرآن از اینکه می فرماید شیطان از جلو و پیش رو حمله میکند این است که امر آخرت را برای انسان، سبک جلوه می دهد و منظور از پشت سر، این است که شیطان، انسان را به جمع کردن اموال و بخل و نپرداختن حقوق واجب مالی امر می کند تا برای ورثه باقی بماند؛ اما مراد از اینکه شیطان، از سمت راست حمله می کند این است که او با تزیین گمراهی و نیکو جلوه دادن شبهات، امور دینی انسان را فاسد می کند و منظور از سمت چپ این است که شیطان، شهوات و لذات دنیوی را برای انسان، محبوب و زیبا جلوه میدهد؛ همچنین فحشاء و منکرات را برای انسان زینت میدهد و انسان را به ارتکاب معاصی و تبعیت از هوی و هوس دعوت می کند.
منبع: تبیان
۹ روز است که نفتکش ۱۶۰ هزار تنی ایران در آب های شرق چین همچنان در شعله های آتش می سوزد. از ۱۶ دی تا لحظه نوشتن این مطلب گاه شعله های آتش مقداری فروکش کرده و گاه به خاطر انفجارهایی که رخ داده، دوباره شعله های مهیب آتش از نقطه دیگری از نفتکش سانچی» زبانه می کشد. براساس خبرهای اعلام شده میعانات گازی، محموله اصلی این نفتکش بوده و این خود از عمده ترین علل وقوع انفجارهای متعدد شمرده می شود. مجموعه ای از عوامل باعث شده به جز یک پیکری که چند روز پیش از روی آب های خروشان و دو پیکری که روز گذشته از روی کشتی پیدا شد از سرنوشت ۲۹ خدمه عزیز دیگر این نفتکش غول پیکر (تا لحظه تنظیم مطلب) هیچ خبری به ما نرسیده باشد.
این فقط خانواده های محترم دریادلان دچار این حادثه دلخراش نیستند که از لحظه اول شنیدن خبر برخورد کشتی فلّه بر چین با نفتکش ایرانی، تمام لحظات زندگی این روزهای شان پر از دلهره و اضطراب و نگرانی است بلکه امروز یک ملت به شدت دل نگران سرنوشت عزیزان دریادل خود است که بی ادعا و بی منت هزاران کیلومتر دور از وطن در لباس خدمت، دچار سانحه ای دهشتناک شده اند.
انتظار مردم
اگرچه مسئولان شرکت ملی نفت می گویند علاوه بر پیگیری های مستمر، مدیران ارشد این شرکت روزانه دو بار در جمع خانواده های این عزیزان حاضر می شوند و به تشریح وضعیت و اقدامات انجام شده می پردازند، رئیس جمهور محترم نیز (هر چند کمی دیر) وزیر کار را به ماموریت ویژه رسیدگی و پیگیری این حادثه گمارده و براساس خبرهای اعلام شده امروز (یک شنبه) تکاوران اعزامی کشورمان نیز قرار است در عرشه نفتکش حادثه دیده حاضر شوند و همچنین وزیر امور خارجه نیز دیروز با وزیر خارجه چین درباره برجام و این حادثه گفت و گوی تلفنی داشته اما به نظر می رسد لااقل برخی اقدامات آن گونه که انتظار می رفت و ضرورت داشت سریع و به هنگام انجام نشد به عنوان مثال دستگاه دیپلماسی کشورمان نباید دیروز و پس از گذشت یک هفته از بروز این سانحه جانگداز در سطح وزیر اقدام و به گفت و گوی تلفنی بسنده می کرد بلکه به این مهم باید همان روز اول حادثه پرداخته می شد، اعزام مسئولان و تکاوران نیز باید خیلی زودتر شکل عملیاتی و اجرایی به خود می گرفت و البته رسانه ملی و دیگر رسانه ها نیز باید بسیار پررنگ تر و جدی تر به این موضوع مهم می پرداختند تا شاید چینی های نمک نشناس» که براساس داده های خبری لااقل تا سه یا چهار روز ابتدایی حادثه قصور و اهمال و تعلل جدی در اطفای آتش داشتند و گویا فقط روزها برای مهار آتش اقدام می کردند و شب ها از عملیات اطفا خبری نبوده است کمی بیشتر به خود می آمدند و به وظیفه وجدانی، انسانی و البته قانونی خود (که طبق کنوانسیون های بین المللی و قوانین دریاها مسئول مستقیم رسیدگی و امدادرسانی در این گونه حوادث، کشوری است که حادثه در آب های آن به وقوع پیوسته) جدی تر عمل می کردند.
(دعوت ایران از شناور آتش خوار ژاپنی برای امدادرسانی شاهد روشنی بر کوتاهی چینی هاست) و همان طور که در همان روز اول به کمک کشتی فله بر خود شتافتند به تمام وظایف خود در مقابل اطفای آتش و نجات جان خدمه نفتکش ایرانی عمل می کردند، گرچه برخی مقامات چین یعنی همان کشوری که سال هاست از قِبَل تحریم های ظالمانه و ناجوانمردانه آمریکا از یک سو و تحقق نیافتن اقتصاد مقاومتی از سوی دیگر، سود صدها میلیارد دلاری از صادرات کالاهای نامرغوب و کمتر مرغوب به کشورمان به جیب زده، مدعی اند که تمام تلاش خود را برای اطفای شعله های آتش نفتکش ایرانی انجام داده اند، اما لااقل تا چند روز گذشته خبرهایی که می آمد از قصور و تعلل و اهمال جدی طرف چینی که وظیفه اصلی امداد برعهده اوست حکایت می کند و آن هم به بهانه هایی از قبیل ریسک بالای نزدیک شدن به نفتکش به دلیل احتمال وقوع انفجارهای مجدد، پراکندگی آلودگی های سمی در نزدیکی نفتکش و بدتر از همه این که گفته می شود چینی ها به دلیل جلوگیری از انتشار لکه نفتی»! در دریا ترجیح می دادند که محموله کشتی بسوزد و تمام شود تا هم از آلودگی دریا جلوگیری شود و هم امدادرسانان را خطری تهدید نکند!
تحریم کالاهای چینی
اگر این گفته ها و شنیده ها درست باشد وای به حال وجدان چینی». به هر صورت اگر خبرهای این چنینی درباره تعلل و قصور چینی ها در امدادرسانی به خدمه عزیز نفتکش ایرانی صحت داشته باشد، مردم حق دارند از نمک نشناسی چینی» و از آن بالاتر از نامردی چینی» سخن ها بگویند و از مسئولان به خصوص از دستگاه دیپلماسی و دستگاه قضایی انتظار پیگیری داشته باشند که اگر قصور و تقصیر نیروهای امدادی چینی در تداوم شعله کشیدن آتش و انفجارها ثابت و مسجل شد این موضوع را از طریق دادگاه ها و سازمان های بین المللی با جدیت مطرح و تا حصول نتیجه و پاسخ گو کردن چین پیگیری کنند و در این ماجرا مسائل و روابط ی و حتی برجامی» بین دو کشور مانع ایجاد نکند.
اگر قصور چینی ها اثبات شود کار دیگری که می توان انجام داد منع واردات کالاهای چینی توسط دولت و تحریم مصرف کالای چینی توسط مردم است.
امید است اکنون که جعبه سیاه» نفتکش پیدا شده هر چه سریع تر علت و مقصر برخورد کشتی چینی با نفتکش ایرانی که از جمله حوادث نادر محسوب می شود مشخص شود و از آن مهم تر هر چه زودتر سرنوشت دریادلان عزیزمان برای خانواده های محترمشان و همچنین مردم ایران روشن شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
انّافَتَحنا لَکَ فتحاً مُبینا
محضر مبارک رهبر عزیز و شجاع انقلاب اسلامی
حضرت آیت الله العظمی امام ای مدظله العالی
سلام علیکم
شش سال قبل فتنه ای خطرناک شبیه فتنه های زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرصت و حلاوت درک حقیقی اسلام ناب محمدی (ص) را از مسلمانان سلب نمود این بار پیچیده و آغشته به سمّ صهیونیسم و استکبار همچون طوفانی ویرانگر، عالم اسلامی را درنوردید.
این فتنه خطرناک و مسموم با هدف آتش افروزی وسیع در عالم اسلامی و درگیر نمودن مسلمانان با یکدیگر، توسط دشمنان اسلام ایجاد گردید. حرکت خبیثانه ای که تحت نام "حکومت اسلامی عراق و شام" در همان ماه های اولیه موفق شد با اغفال دهها هزار جوان مسلمان دو کشور ، بسیار اثر گذار و سرنوشت ساز عالم اسلامی "عراق" و "سوریه" را دچار بحران بسیار خطرناکی کند و صد ها هزار کیلومتر مربع از اراضی این کشورها را همراه با هزاران روستا، شهر و مراکز مهم استانی به تصرف درآورد و هزاران کارگاه و کارخانه و زیرساخت های مهم این کشور ها از جمله، راهها، پل ها، پالایشگاهها، چاهها و خطوط نفت و گاز و نیروگاه های برق و موارد دیگری از این نوع را تخریب نمودند و شهرهای مهمی همراه با آثار گران بهای تاریخی و تمدن ملی آنها را با بمب گذاری از بین برده و یا سوزاندند.
اگر چه آمار خسارت های وارده قابل احصاء نیست اما بررسی های اولیه حاکی از پانصد میلیارد دلار می باشد.
در این حادثه، جنایات بسیار دردناکی که غیر قابل نمایش است رخ داد؛ از جمله: سربریدن کودکان یا پوست کندن زنده زنده مردان در مقابل خانواده های خود، به اسارت گرفتن دختران و زن های بی گناه و به آنان، سوزاندن زنده زنده افراد و ذبح دسته جمعی صدها جوان.
مردم مسلمان این کشورها متحیر از این طوفان مسموم, بخشی گرفتار خنجرهای برنده جنایتکاران تکفیری گردیدند و میلیون ها نفر دیگر خانه و کاشانه خود را رها کرده و آواره شهرها و کشورهای دیگر شدند.
در این فتنه سیاه، هزاران مسجد و مراکز مقدس مسلمانان تخریب و یا ویران گردید و بعضاً مسجد را به همراه امام جماعت و نماز گزاران آن با هم منفجر نمودند.
بیش از شش هزار جوان فریب خورده به نام دفاع از اسلام به صورت انتحاری با خودروهای پر از مواد منفجره خود را در میادین، مساجد، مدارس، حتی بیمارستانها و مراکز عمومی مسلمان ها منفجر کردند؛ که در نتیجه این اعمال جنایتکارانه ده ها هزار مرد، زن و کودک بی گناه به شهادت رسیدند.
تمامی این جنایت ها بنا به اعتراف عالی ترین مقام رسمی آمریکا که هم اکنون ریاست جمهوری این کشور را بر عهده دارد توسط رهبران و سازمان های مرتبط با آمریکا طراحی و اجرا گردیده است کما اینکه همچنان این روش توسط رهبران کنونی آمریکا در حال طراحی و اجرا است.
آنچه پس از لطف خداوند سبحان و عنایت خاص رسول معظم اسلام (صل الله علیه و آله) و اهل بیت گرانقدرش باعث شکست این توطئه سیاه و خطرناک گردید، رهبری خردمندانه و هدایت های حکیمانه حضرت مستطاب عالی و مرجع عالیقدر حضرت آیت العظمی سیستانی بود که موجب بسیج کلیه امکانات برای مقابله با این طوفان مسموم گردید.
یقیناً پایداری دولت های عراق و سوریه و پایمردی ارتش ها و جوانان این دو کشور خصوصاً حشدالشعبی مقدس و دیگر جوانان مسلمان سایر کشورها با حضور مقتدرانه و محوری حزب الله به رهبری سید پر افتخار آن، جناب سید حسن نصرالله (حفظه الله تعالی )نقش تعیین کننده ای در به شکست کشاندن این حادثه خطرناک داشتند.
قطعاً نقش ارزشمند ملت و دولت خدمتگذار جمهوری اسلامی خصوصاً ریاست محترم جمهوری اسلامی، مجلس، وزارت دفاع و سازمان های نظامی و انتظامی و امنیتی کشورمان در حمایت از دولت ها و ملت های کشورهای فوق الذکر قابل تقدیر است.
حقیر به عنوان سرباز مکلف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی – صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم و به نمایندگی از کلیه فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت ساز را به حضرت عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به شکرانه این پیروزی بزرگ بر زمین می ساییم.
وَ مَا النَّصرالّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم
فرزند و سربازتان
قاسم سلیمانی
عدنان خیرالله وزیر دفاع وقت دولت بعثی یک هفته پس از عملیات کربلای 4 حرفهای مهمی درباره دلایل عدم موفقیت این عملیات ایران میزند؛ علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشههای لازم را طرح کردیم . و از درسهای فاو استفاده نمودیم.»
عدنان خیرالله درباره نقش آمریکا در ارسال این اطلاعات به عراقیها میگوید: ما بخاطر این اطلاعات از آنها [آمریکایی ها] تشکر میکنیم.»
پس از این عملیات نیز مقامات عراقی و حتی آمریکایی به نقش موثر آواکسهای (هواپیمایی جاسوسی فوق پیشرفته) آمریکایی در لو رفتن اطلاعات عملیات کربلای 4 اعتراف کردند.
ذهنتان را مرور کنید. حتما به اسمهای مختلف برمیخورید. اسامی که میتوانند صفحات کتابی چند جلدی را به خود اختصاص دهند.
در این میان اما کسانی که در جنگ کشته و شهیدشدهاند جایگاه ویژه دارند. مردم فارغ از دیدگاههای ی و اجتماعی خود به اینافراد نگاه میکنند. شهید برای مردم راست و چپ ندارد. شهید نسل اول و نسل سوم ندارد. شهید در دل جوانی کهشبهای جمعه به دعای کمیل میرود یا جوانی که به پارتی میرود جا دارد. در میاناین قهرمانها برای مردم چیز دیگری هستند.
شهدا ویژگیهای مختلفی دارند. مردم آنها را بهخاطر وطن پرستیشان، شجاعتشان، مظلومیتشان و فداکاریهایشان دوست دارند. ایندوست داشتن هم فقط مخصوص ایرانیها نیست. در همه دنیا کشتهشدگان جنگ جایگاه ویژهایدر بین مردم دارند. مردم به آنها به عنوان قهرمان نگاه میکنند.
شهید محسن حججی یکی از این قهرمانهاست که اینروزها دل مردم را برده است. شهیدی که در قالب ماموریتهای پاكسازی تروریستهای داعشی در منطقه الجمونه نزدیک مرز تنف(مرز عراق،اردن و سوریه) به اسارت رسید و بعد از چند روز سربریده شد.
لحظه اسارت او توسط داعشثبت شده است. ابتدا عکسهایی از اسارت حججی مخابره شده و بعد فیلم لحظه اسارت اودست به دست پخش شد.
دلبری او از همین عکسشروع شد. قاعدتا هر فردی که به دست گروهی مانند داعش اسیر میشود، میداند که دربهترین حالت به گلوله کشته خواهد شد. همین باعث ایجاد ترس و وحشت در فرد میشود.عکس منتشر شده از محسن حججی اما حکایت دیگری داشت.
در چشمهای او ترس به چشمنمیخورد. تمام قد ایستاده بود. انگار نه انگار توسط وحشیترین آدمهای روی زمیناسیر شده است. چنان با صلابت ایستاده بود که گویی او فاتح و داعشی اسیر بود. شجاعو مقتدر به جلو میرفت یا بهتر بگوییم توسط داعشی به جلو رانده میشد.
چشمهایش که در آن اقتدارموج میزد باعث شد، نام محسن حججی در کنار دیگر قهرمانهای ایران در دل تاریخ ثبتشود. این روزها در شبکههای اجتماعی پر باشد از عکس او و نگاهش.
آنگونه که تصاویر میگویداو چند روز بعد از اسارت سربریده شده است. سری که شجاعت، اقتدار و مظلومیت را باخود همراه داشت. باید برای او نوشت:
با صدای بی صدا
مثل یک کوه بلند
مثل یک خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد
محاسبه مهریه حضرت زهرا (س) به قیمت امروز
در حدیث از امام صادق(ع) که در صفحه ۲۱۴ کتاب معانی الأخبار» نقل شده، آمده است: پیغمبر خدا(ص) مهریه هیچ یک از همسران خود و همچنین مهریه هیچ یک از دخترانش را بیش از دوازده اوقیّة و نشّ تعیین نکرده و اوقیّه» ۴۰ درهم، و نشّ» ۲۰ درهم است.
با توجه به حدیث نورانی امام صادق(ع)، مهریه حضرت زهرا(س) حداکثر ۵۰۰ درهم (نقره) است. در زمان پیدایش اسلام هر ۱۰ درهم معادل یک دینار (طلا) ارزش داشته، بنابراین معادل مهریه حضرت ۵۰ دینار میشود.
از سوی دیگر، در فقه اسلامی وزن هر دینار برابر با یک مثقال شرعی برابر ۳.۴۵۶ گرم است. بنابراین ارزش مهریه حضرت زهرا(س) حدود ۱۷۳ گرم طلا بود.
در حال حاضر، هر سکه طلای بهار آزادی ۸.۱۳۳ گرم وزن دارد، بنابراین معادل مهریه حضرت زهرا(س) تقریباً ۲۱ سکه بهار آزادی میشود.
درباره این سایت